در قسمت به شکست ضحاک و دربند شدن او به دست فریدون پرداختیم
قسمت قبل(ضحاک، فریدون و کاوه آهنگر | داسان های شاهنامه قسمت 2)
در ادامه داستان به 500 سال پادشاهی فریدون تا پایان دوران پادشاهی او خواهیم پرداخت
(در بند کردن ضحاک و تاج گذلری فریدون) (خوانش: اسماعیل قادرپناه)
تاجگذاری فریدون
اولین جشن مهرگان
پس از پیروزی بر ضحاک و به بند کشیدن او در کوه دماوند، مردم ایران که سالها تحت ظلم ضحاک رنج کشیده بودند، به شکرانه نجاتشان، فریدون را به عنوان پادشاه جدید برگزیدند. فریدون که از نسل جمشید و به عنوان نماد دادگری و نیکی شناخته میشد، بر تخت شاهی نشست. او نه تنها با فره ایزدی، بلکه با دل و جان مردم حکومت میکرد.
فریدون در زمان تاجگذاری به مردم وعده داد که دوران جدیدی از عدالت، رفاه و آرامش را آغاز خواهد کرد. او گفت:
"ای مردمان، بدانید که این تخت برای من وسیلهای برای قدرت نیست، بلکه ابزاری است تا شما در صلح و آرامش زندگی کنید. دوران سیاهی به پایان رسیده است و من با یاری ایزد پاک، شما را در مسیر خوشبختی هدایت خواهم کرد."
عصر شکوفایی ایران زمین
دوران عدالت و صلح
پس از تاجگذاری، فریدون به اصلاحات گستردهای دست زد. او عدالت را در سراسر قلمرو خود برقرار کرد و اجازه نداد کسی به دیگری ستم کند. دربار فریدون پر از خردمندان و بزرگان شد و همه در تلاش بودند تا جامعهای عادلانه و شکوفا بسازند. او همواره در تلاش بود تا مردم را از سختیها و رنجها نجات دهد و روزهای بهتری برای آنان فراهم کند.
در دوران پادشاهی او، صلح و آرامش در سراسر ایران برقرار شد و همه سرزمینهای اطراف نیز از سایه صلحآمیز فریدون بهرهمند شدند. مردم او را به عنوان پادشاهی حکیم و عادل ستایش میکردند و نام او را با احترام و بزرگداشت یاد میکردند.
انتخاب عروسها برای پسران فریدون
فریدون سه پسر داشت: سلم، تور و ایرج. پس از آنکه فریدون قلمرو خود را میان پسرانش تقسیم کرد، به فکر افتاد که برای هر کدام از آنها همسری مناسب پیدا کند تا این ازدواجها به پیوند میان سرزمینهای مختلف و تقویت اتحاد میان اقوام منجر شود. او جندل که فردی خردمند در دربار بود را موظف به جستوجو در تمام گیتی کرد تا همسرانی مناسب برای فرزندانش انتخاب کندو جندل پس از جست و جو دختران پادشاه یمن را برای این امر برگزید.
در آن زمان، پادشاه یمن، (شاه سرو)، پادشه یمن سه دختر داشت که از نظر اصالت و زیبایی در سراسر جهان شهرت داشتند. فریدون تصمیم گرفت که از شاه سرو درخواست کند تا این سه دختر را به همسری پسرانش درآورد. بنابراین او فرستادگانی به یمن فرستاد تا پیام فریدون را به شاه سرو برسانند.
پاسخ شاه سرو
شاه ابتدا سرو وقتی از قصد فریدون باخبر شد، بسیار خوشحال شد؛ چرا که این پیوند را باعث تقویت روابط میان دو پادشاهی و گسترش دوستی میدانست. او از این پیشنهاد استقبال کرد، اما در همان حال نیز میخواست مطمئن شود که دخترانش با مردانی شایسته ازدواج خواهند کرد. و از سوی دیگر دوست نداشت تا سه دختر خود را همزمان راهی سرزمین دیگری کند بنابراین، او شرط گذاشت که هر کدام از پسران فریدون باید به دربار یمن بیایند و از آزمونهای سختی که او تعیین میکند، سربلند بیرون آیند تا شایستگی خود را به عنوان دامادهای او ثابت کنند.
اندرز های فریدون به فرزندانش
فریدون میدانست که پس از رسیدن فرزندانش به یمن شاه سرو ازمون هایی برای فرزندانش در نظر دارد بنابر این تصمیم گرفت تا با پند و اندرز های خود به فرزندانش کمک کند . او با داشتن فر ایزدی میدانست که شاه یمن قصد دارد فرزندانش را با تشخیص سن دختران خود آزمایش کند و فرزندان خود را از این موضوع و راه حل آن اگاه کرد .
آزمونهای فرزندان فریدون
آزمون های شاه یمن
آزمون اول
پسران فریدون، سلم، تور و ایرج، هر سه به یمن رفتند و پس از رسیدن به دربار پادشاه مورد آزمون قرار گرفتند . پادشاه یمن هر سه دختر خودرا در کنار یکی از برادرانشان گذاشته بود و از فرزندان فریدون خواست تا به ترتیب سن همسران خود را در جمع بیابند. یا فرزندان فریدون با توجه به اندرز پدر در این ازمون موفق بودند و پادشاه که نمیخواست همه دخترانش از او جدا شوند ازمون دیگری برای پسران ترتیب داد.
آزمون دوم
پادشاه یمن پسران فریدون را به مرغزاری سرسبز فرستاد تا شبی را در آنجا سپری کنند، در نیمهشب ترتیبی داد تا با استفاده از قدرت جادوگران خود کولاک و برف سنگین در آن مرغزار ببارد تا هر سه پسر زیر این کولاک دفن شوند. فردای آن روز هر سه پسر که توانایی خنثی کردن جادوگران را داشتند از این ازمون سربلند بیرون آمدند.
شاه سرو که از عملکرد پسران فریدون راضی بود، با شادی و افتخار دخترانش را به عقد آنها درآورد. این ازدواجها نه تنها باعث شادی و خوشحالی خانوادهها شد، بلکه اتحاد میان دو پادشاهی را نیز مستحکمتر کرد.
آزمون فریدون برای فرزندانش
فریدون تصمیم گرفت پسرانش را در طول سفر بازگشت به ایران بیازماید. او در ظاهر خود را به شکل یک اژدهای عظیمالجثه درآورد و در مسیر بازگشت آنها، در کوهی ظاهر شد. این اژدها راه را بر پسران فریدون بست و تهدید کرد که اگر نتوانند او را شکست دهند، به آنها و همسرانشان آسیب خواهد رساند. هر یک از پسران فریدون در برابر این تهدید واکنشی متفاوت نشان دادند.
واکنش پسران فریدون
- سلم: سلم، بهعنوان پسر بزرگتر، وقتی با اژدها روبهرو شد، ترسید و به دنبال راهی برای فرار بود. او از مواجهه با این خطر اجتناب کرد و ترجیح داد از نبرد با اژدها دوری کند. این واکنش نشان از ترس و عدم شجاعت او داشت، و همین ضعف باعث شد فریدون در دلش نسبت به صلاحیت او برای پادشاهی تردید کند.
- تور: تور که همیشه پر از خشم و غرور بود، بهجای اینکه عاقلانه به تهدید نگاه کند، تصمیم گرفت با اژدها مبارزه کند. او با عجله و بدون فکر به سمت اژدها رفت، اما بیدقتی و ناتوانی در تصمیمگیری درست باعث شد که نتواند با اژدها مقابله کند. واکنش تند و عجولانه تور نشان از عدم تدبیر و خرد او داشت.
- ایرج: ایرج، کوچکترین پسر فریدون، وقتی با اژدها روبهرو شد، با خونسردی به ماجرا نگریست. او متوجه شد که این یک آزمون است و با تدبیر و بدون وحشت به دنبال راهحلی منطقی برای مقابله با اژدها گشت. ایرج با فروتنی و عقل خود نشان داد که از برادرانش شایستهتر است. این واکنش هوشمندانه او به فریدون ثابت کرد که ایرج توانایی و لیاقت حکومت بر ایران را دارد.
تقسیم قلمرو بین پسران فریدون
فریدون سه پسر داشت: سلم، تور و ایرج. با گذشت سالها و پیر شدن فریدون، او تصمیم گرفت قلمرو خود را میان سه پسرش تقسیم کند. او با حکمت و درایت، برای هر کدام از پسرانش سرزمینی جداگانه تعیین کرد:
- سلم، پسر بزرگتر، سرزمینهای غربی و روم را دریافت کرد.
- تور، پسر دوم، به پادشاهی سرزمینهای شرقی و توران منصوب شد.
- ایرج، پسر کوچکتر و محبوبتر، بخش مرکزی و ایران را به ارث برد و حاکم کل ایران زمین شد.
این تقسیمبندی با توجه به آزمون هایی که فریدون با فرزندان خود انجام داده بود عادلانه به نظر میرسید، اما برادران بزرگتر، بهویژه سلم، از اینکه سرزمینهای مهم و ایران به ایرج رسیده بود، ناراضی شدند و حسادت در دلشان رشد کرد.
برادرکشی سلم و تور (قتل ایرج)
(قتل ایرج بدست سلم و تور) (خوانش: اسماعیل قادرپناه)
اغاز اختلاف
سلم و تور پس از مدتی که که صاحب قدرت شدند در یک نامه نارضایتی خود نسبت به انتقام پدرشان را در یک نامه نزر فریدون فرستادند. فریدون نیز این موضوع را به ایرج اطلاع داد. ایرج برای حل اختلاف بین خود و برادرانش کاری انجام دهد و میخواست با آنها ملاقاتی داشته باشد.
سلم و تور با نقشهای ناپسند، ایرج را به دیدار خود دعوت کردند و او را در شبی پس از بحث در مورد تقسیم تاج و تخت به ناحق کشتند و سر او را در جعبه ای برای فریدون فرستادند. این جنایت فریدون را به شدت متاثر کرد و اندوه بزرگی در دل او نشست. او که همیشه به دادگری و محبت معروف بود، حالا با غم بزرگی از دست دادن فرزند محبوبش روبرو شده بود.
انتقام خون ایرج
فریدون، دل اذرده بود و انتقام ایرج باعث میشد که دستش به خون فرزندان خودش اغشته شود. بلکه او منتظر ماند تا روزی از نسل ایرج فرزندی برخیزد و انتقام خون ایرج را از برادران خونخوار بستاند. این اتفاق با تولد منوچهر، نوه ایرج، رخ داد. منوچهر با یاری قارن کاوگان و سام نریمان انتقام خون پدربزرگش را از سلم و تور گرفت و آرامش دوباره به قلب فریدون بازگشت.
(انتقام گرفتن منوچهر از سلم و تور) (خوانش: اسماعیل قادرپناه)
پایان پادشاهی فریدون
فریدون پس از سالها پادشاهی عادلانه و پر از خردمندی، تاج و تخت را به منوچهر سپرد و خود به زندگی آرامی روی آورد. او که با خرد و تدبیر پادشاهی کرده بود، در پایان عمر نیز نشان داد که قدرت برایش هدف نبوده، بلکه وسیلهای برای خدمت به مردمش بوده است.
او در آرامش درگذشت و نامش به عنوان یکی از بزرگترین و دادگرترین پادشاهان ایران در تاریخ جاودانه شد. فریدون، به عنوان پادشاهی که جهان را از ظلم ضحاک نجات داد و عدالت را در سراسر سرزمینش برقرار کرد، همواره در حافظه مردم ایران باقی خواهد ماند.